تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)
تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)
دهی جزء دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر است که در 21هزارگزی جنوب ورزقان و 12500گزی شوسۀ تبریز به اهر واقع است. کوهستانی ومعتدل است و 321 تن سکنه دارد، شیعه، ترکی. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر است که در 21هزارگزی جنوب ورزقان و 12500گزی شوسۀ تبریز به اهر واقع است. کوهستانی ومعتدل است و 321 تن سکنه دارد، شیعه، ترکی. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
عمل ستیزه کار. لجاجت. خصومت: چونکه دید او ستیزه کاری من ناشکیبی و بیقراری من. نظامی. بر وفق چنین خلافکاری تسلیم به از ستیزه کاری. نظامی. رجوع به ستیزه کار شود
عمل ستیزه کار. لجاجت. خصومت: چونکه دید او ستیزه کاری من ناشکیبی و بیقراری من. نظامی. بر وفق چنین خلافکاری تسلیم به از ستیزه کاری. نظامی. رجوع به ستیزه کار شود
کنایه از درآویختن به کسی باشد یعنی با آن شخص در مقام زد و خورد درآید. (برهان قاطع). درآویختن هر چیز عموماً و درآویختن با کسی تا آن شخص در مقام زد و خورد آید خصوصاً. (بهار عجم) (آنندراج) : کمال ار سر ندارد باتو زلفش مشو درهم که آن از شانه کاری است. کمال اسماعیل (از بهار عجم)
کنایه از درآویختن به کسی باشد یعنی با آن شخص در مقام زد و خورد درآید. (برهان قاطع). درآویختن هر چیز عموماً و درآویختن با کسی تا آن شخص در مقام زد و خورد آید خصوصاً. (بهار عجم) (آنندراج) : کمال ار سر ندارد باتو زلفش مشو درهم که آن از شانه کاری است. کمال اسماعیل (از بهار عجم)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 42هزارگزی شمال باختری بیرجند. دامنه و معتدل و دارای 27 تن سکنه است. قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 42هزارگزی شمال باختری بیرجند. دامنه و معتدل و دارای 27 تن سکنه است. قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
کسی که تازه کاری را شروع کرده و هنوز آنرا درست نیاموخته است. (فرهنگ نظام). کارنادیده. کم تجربه. مبتدی. مقابل کهنه کار. ناآزموده. نوآموز در صنعت. کسی که بنوی چیزی را آموخته یا بدان پرداخته. ناشی
کسی که تازه کاری را شروع کرده و هنوز آنرا درست نیاموخته است. (فرهنگ نظام). کارنادیده. کم تجربه. مبتدی. مقابل کهنه کار. ناآزموده. نوآموز در صنعت. کسی که بنوی چیزی را آموخته یا بدان پرداخته. ناشی
بی سودی و به قیمت خرید فروختن. فروختن چیزی بی سود و نفعی برای فروشنده به رأس المال فروختن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مایه بمایه. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). و رجوع به ’مایه بمایه’ شود
بی سودی و به قیمت خرید فروختن. فروختن چیزی بی سود و نفعی برای فروشنده به رأس المال فروختن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مایه بمایه. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). و رجوع به ’مایه بمایه’ شود
کارهای باریک لطیف مثل گچ بری و باریک سازی های نقاشی. (فرهنگ نظام). آن کاری نازک است که در گچ بری و زرگری و مانند اینها هویدا می گردد. منبت کاری را هم گویند. (آنندراج). عمل نازک کار. رجوع به نازک کار شود
کارهای باریک لطیف مثل گچ بری و باریک سازی های نقاشی. (فرهنگ نظام). آن کاری نازک است که در گچ بری و زرگری و مانند اینها هویدا می گردد. منبت کاری را هم گویند. (آنندراج). عمل نازک کار. رجوع به نازک کار شود